دیگ خورشید
دویدم و دویدم
سر کوهی رسیدم
بگو بگو چی دیدم ؟
یه دیگ دیدم پر از نور
که نور از اون می ریخت دور
دنبال شعله ی اجاقی گشتم
تا کم کنم اونو زود
که نور از توی دیگ نشه تموم و سر ریز
هرچی که گشتم نشد
هرجا که دیدم نبود
من خسته و با غصه
نشستم روی قله
اجاقی در کار نبود
نه ! شعله ی نور نبود
نور توی دیگ تموم شد
ریخت بیرون و غروب شد
غزال فلاح – 16 ساله
برچسب : نویسنده : markazeman-babol2a بازدید : 22