شعر

ساخت وبلاگ

دیگ خورشید

 

دویدم و دویدم

سر کوهی رسیدم

بگو بگو چی دیدم ؟

یه دیگ دیدم پر از نور

که نور از اون می ریخت دور

دنبال شعله ی اجاقی گشتم

تا کم کنم اونو زود

که نور از توی دیگ نشه تموم و سر ریز

هرچی که گشتم نشد

هرجا که دیدم نبود

من خسته و با غصه

نشستم روی قله

اجاقی در کار نبود

نه ! شعله ی نور نبود

نور توی دیگ تموم شد

ریخت بیرون و غروب شد

 

غزال فلاح – 16 ساله 


موضوعات مرتبط: آثار ادبی

فرهنگی-هنری-ادبی...
ما را در سایت فرهنگی-هنری-ادبی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : markazeman-babol2a بازدید : 22 تاريخ : پنجشنبه 3 اسفند 1396 ساعت: 0:14